خریــت مــحــض

دیگه تــصـمـیمــمو گـــرفــتــم...... :(

ادامه نوشته

سحر ندارد این شـب تــار :(

 " بــرای آرزوهـایـی که میمیرنـد ، سکـوتـی میکـنم سـنگـینتر از فـریـاد........"

 

دارم خودمو زجر میدم.... با همون آهنگ و خوندن چت های سابق...........

 

+ نداری، خبر ز حال من نداری ، که دل به جاده میسپاری

سحر ندار این شب تـــــار ،مرا به خاطرت نگهدار، مرا به خاطرت نگهدار...

از من دیگر اثری در آینه نیست،

پیدا کن تو مرا این فاصله چیست؟

ای معنیه شعر تر من ، پرواز جاری در پـَر من ، تو بیا .... تو بیا

سرگردانم بر سر کوی ات ، شب میبارد از سر مویـت

نداری ، خبر ز حال من نداری...........

:(

بایــد امـشب بــروم....

بعضی وقتا حـالـم از این هـمه هـیاهـو بهـم میخوره..... اینـکه میبینم آدمـای اطرافـم و

حـتی خودم اینقـدر واسـه زنـدگـی و مثـلا آسـایش مون میدویـم و حـرص میخـوریم....

یه سری ها رو هروقـت میبینم انگار روی حالت " فست موشن " تنظـیم شدن....

از اینور به اونور ... جالبه هیچ کدومشونم نـیاز مـالی ندارن؛ ولی چرا یه دقیقه آروم و

قرار ندارن من نمیدونم ! :|

واقـعا چیزی میفهمید از زنـدگی؟

خودمم استثنا نیستم.... بعضی وقتا با حرص میگم سریع کارشناسی رو تموم کنم ، بعدش

برم واسه ارشد ، بعدم دکتری .... ولی بعدش همون هورمون مشهور " خب آخرش که چی"

ترشح میشه و گند میزنه به برنامه هام.... واقعا آخرش که چی؟ وقتی دلت خوش نباشه..

بعضی وقتا به مــیـم میگم دلم میخواد بکَنَم و برم..... برم یه جای دور... مثلا یه

روستا توی شمال... برم اونجا توی یه خونه ی کوچیک تنها زندگی کنم... بدون هیچ

وایبری و تلگرامی و واتساپی! برم شیر گاوها رو بدوشم... نون بپزم توی تنور ! و....

و طبق معمول هم مــیـم مسخرم میکنه و میگه جم کن فکرای مسخرتو بابا ! خوشی

زده زیر دلت و....

دوس دارم برم ایـــنـــجـــا زندگی کنم... همون جایی که دقیقا یه ماه پیش ایستاده بودم و

 ازش عکس گرفتم...

کــاش میـشد..... :)

+ عکس روستای حاجیکلا در فــریـدونکنار

گــذشـــته...

مخور غم گذشته

گذشته ها گذشته

هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته

به فکرآینده باش دلشاد و سرزنده باش

به انتظار طلعت خورشید تابنده باش

(مــعـــیـــن)

 

هه... این آهنگه میگه گذشته رو رها کن ، ولی من با شنیدن خوده این اهنگ یاد گذشته و

خاطراتم میفتم...

خب یکی نیس بگه روانی مگه مریضی؟ خو گوش نده... بعضی وقتا تنمون میخاره ها !

swiming

هم اکنون ساعت 10:36 دقیقه..

امروز رفتیم با مــــیم یه شنای مشتی زدیم و اومدیم ...

جای همه خالی ...خیلی چسبید...

( هرچند مــیم عوضی همش از اون حرف میزد و هی میگفت آخه چرا کات کردی گناه

داشت بچه و... منم میگفتم خفه شو میم جون .. دو دقیقه نمیزارن آرامش داشته 

باشم به حضرت عباس!)

شوهر زشت :|

همینه که بقیه به من میگن تو روانی هستی :|

بعضی وقتا فک میکنم راس میگن بنده خداها :|

فک کنم من تنها دختری در جهان هستی هستم که دلش میخواد شوهرش

زشت باشه :|

نه که زشت میمونا ، ولی اصلا دلم نمیخواد خوشگل و خوشتیپ و ... باشه ؛

دلم نمیخواد دیگه حالا به یه سری دلایل مسخره !

دوس دارم شوهرم چاق باشه و سیبیلو ؛ یه چیزی تو

مایه های مهران غفوریان!!

عــجــــبـــا ازین بنده ی شگفتی ساز خداوند !!!

دوســت مجــازی

دلم یک دوســـت میخواهد :|

از نوع مجازیش (البته دوست همجنس خودم )

بنظرم باید جالب باشه که دو نفر بدون اینکه حتی همو دیده باشن ، باهم در ارتباط باشن و

از زندگی شون واسه هم بگن ؛ یکی این سر کشور و شاید اون یکی اون سر کشور....

دو نفر که ممکنه فرهنگاشون خیلی متفاوت و واسه هم جالب باشه...

حتی ممکنه این دوستی سالهای سال طول بکشه....

خیلی وقتا بوده ک دلم خواسته با خیلیا در ارتباط باشم و بهشون این پیشنهادو بدم؛

ولی گاهی یاد حرف بابام میفتم که میگه با مردم این زمانه سلامی و  والسلام ؛ واسه همین

بیخیالش شدم....

ولی بدم نمیاد که یه همصحبت داشته باشم ...... نمیدونم ! :|

 

من خوشحـــــــالم :))))

الان یه چیزی فهمیدم که بی اندازه خوشحالم ؛

اونقد خوشحال که هی چشمام خیس میشه .....

خدایا به حق مولود امشب ، خودت دل همه ی کسایی که مث من دل شون

شکسته بودو شاد کن ...

 

+ الــهـــی شـــکـــرت :)

ملت باکلاس

والا نمیدونم تازگی مــد شده ما خبر نداریم ، یا یه جور کلاس گذاشتنه ؛

که چی؟ که شما میری به وبلاگ یه نفر ، خیلی شیک و مجلسی

نوشته هاشو میخونی کامنتم میزاری لینکشم میکنی، ولی اون

حتی به خودش زحمت نمیده بیاد وب تورو ببینه ! چه افاده ای شدن مردم!

یا ما خیلی عقب افتاده ایم و حداقل یه سر به وبلاگ اون

بدبختی که واسمون کامنت گذاشته میزنیم ، یا بقیه زیادی پیشرفته ان ...

خداروشـــکر محتاج کامنتای بقیه نیستیم که گدایی کنیم،

ولی کلا ینی چی این کلاس گذاشتنا ؟؟؟

پ.ن:میخوام لینک تکونی کنم

 

قــانون من

من یه اخلاق بخصوصی دارم؛ اونم اینه که وقتی برای اولین بار میرم به

وب یه نفر ، طی یک حرکت ناجوانمردانه و یک قانون نانوشته اولین کاری

که میکنم اینه که میرم پروفایلشو میخونم و اگه از من کوچیکتر باشه

دیگه نمیرم اونجا

خودمم نمیدونم چرا آیا ؟؟!!!